• وبلاگ : دالاني به سوي بهشت
  • يادداشت : سلام فرشته ي كوچك زندگيم...
  • نظرات : 32 خصوصي ، 15 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    واقعا كه خيلي قشنگ بود

    ............ من بازم مي گم اين عكس خيلي اشناست.......////

    يا هو

    دلم واسه چفيه ام تنگ شد.... آخه چند وقته از تو كمد درش نيوردم...تازه از مكه هم برگشته بود...

    داغ دلمو تاز كردي...دلم غروب شلمچه خواست

    واي بي خيال اين عكسرو من ميشناسم شيطون واسه خودت كسي شديا

    بسم الله

    سلام عليكم

    خواستين مشكلي براي عمومي كردن نيست .

    چرا تعطيل ؟ هر چند که يقينا بهترين تصميم رو براي خودتون خود تون مي تونيد بگيريد ولي فکر مي کنم که قابل تجديد نظر باشه تصميمتون .

    خيلي به نظرات و حرف هاي ديگران هم توجه نکنيد لا يومن بالله الا و هم مشرکون در همه ي تاريخ صدق مي کنه . همون قضيه حقانيت . مزخرفات ديگران به نظر من اهميتي نداره . خيلي به ما دري وري گفتن دوستان ولي خوب چه خيالي بود ما که چهار ساله با انتقاد شديد و غيبت ها و تهمت هاي و کارشکني هاي دوستان نزديک بي خيل همشون داريم به کار خودمون ادامه مي ديم .

    اما راجع به عکس : يه سوال ؟ چند سالشه اين رفيق نا ديده ؟

    جالب بود .

    يا امير المومنين حيدر کرار (ع)

    + مريم 

    vaght nakardam bekhunam faghat vaghte ye nazar dadano dashtam

    vali midunam mese hamishe por mosamae... hatman

    من دوباره اومدم
    پاسخ

    سلام .. خوش اومدي

    سلام

    خوبي !

    اين عكس خيلي اشناست ...

    اهان ....

    با با باهم نون ونمكي خورديم .....

    .

    .

    سلام برسون بهش ...

    باروني باشي ......

    پاسخ

    سلام ..نون و نمك .. كي ما خبر دار نشديم
    سم الله الرحمن الرحيم

    و مگر اين عاشق بي‌قرار را بر اين سفينه‌ سرگردان آسماني، كه كره زمين باشد، براي ماندن در اصطبل خواب و خور آفريده‌اند؟ و مگر از درون اين خاك اگر نردباني به آسمان نباشد، جز كرم‌هايي فربه و تن‌پرور بر مي‌آيد؟ پس اگر مقصد را نه اينجا، در زير اين سقف‌هاي دلتنگ و در پس اين پنجره‌هاي كوچك كه به كوچه‌هايي بن‌بست باز مي‌شوند نمي‌توان جست، بهتر آنكه پرنده‌ روح دل در قفس نبندد. پس اگر مقصد پرواز است، قفس ويران بهتر. پرستويي كه مقصد را در كوچ مي‌بيند، از ويراني لانه‌اش نمي‌هراسد.

    بسم الله الرحمن الرحيم

    سلام

    حالا پا قدم ماست ديگه ! تا اومديم يه سرك بكشيم ببينيم تو اين وبلاگ چه خبره اختتاميه زدن بعدش هم نذاشتن يه نفر اگر دلش خواست كامنت بذاره و مخالفت كنه بتونه !!! اي ملت اينجا ازادي بيان نيست!!

    بگذريم اولا كه قشنگ مي نويسيد اگر ميشه بازم با دل قشنگ ، قشنگ بنويسييييد. اما بعد اين اقا كوچولوهه برام خيلي قيافه اش اشنا ست خيلييييييييييي از خيلي هم يه كم اونورتر. ميشه بگين كجا ميتونم گيرش بيارم ببينم نكنه سفر جنوب شما با بچه ها شمرون بود ازتهران؟ من يه حس قشنگي دارم به اين اقا پسر !! بابا فكر بد نكنين باور كنيد حس ميكنم مي شناسمشششش

    كمكم كنيد !‏لااقل حالا كه داريد در اينجا رو تخته ميكنيد يه كار ثواب كنيد چي ميشه؟؟

    پاسخ

    سلام...حالا چون اصرار ميكنيد ..شايد بازم نوشتيم..فقط به خاطر شما ها...جدي آشناست؟نه سفر..خانوادگي بود..جدي آشناست؟؟مگه نميدونيد بازيگره..؟؟:دي...چشم ..حتما يه كاري ميكنم ...ممنونم كه اومدين..منورمون كردين..و...در پناه خود خدا..يا علي

    بنام خدا

    با سلام

    ماشاءالله چقدر انرژي !!!

    خيلي متفاوت بود و قابل تأمل

    اميدوارم موفق و سربلند باشيد .

    التماس دعا

    به به!...به به!...خيلي متنوع بود!...ولي آموزش درست كردن املت رو يادت رفته بود بدي ها!حسنايي؟كوثري؟كدومي تو؟زود خودتو لو بده!ندادي هم موردي نداره!هر چي باشه شما يك روح در دو بدنيد!!!!!فرقي نمي كنيد!

    اون جريان هم با اينكه تكراري بود دوباره خوندم!ايول...خيلي قشنگه!

    در پناه دوست...

    يا حق...

    پاسخ

    سلام خانومي..شايد نفر سومي هم باشه.دقيقا ما دو روحيم تو دو بدن ..نه دو روح تو يه بدن ..نه يه بدن تو دو روح ..واي ..نه ..دو بدن تو يه روح ..خودم نفهميدم...باسه اون قضيه مجري ميخواييم..آموزشو مگم..مرسي گلم...ههه..در پناه خدا ..يا علي
    + محسن شفاعت 

    سلام بزرگوار

    من به حدي از كلمات قشنگت لذت بردم كه نگو باور كن چند بار خوندم

    اصلا مقدمه اش قشنگه شهدا شما زنده ايد و ما مرده

    واقعا همين طوره

    موفق باشيد

    خدا نگهدار

    اين شعر مريم حيدرزاده هم تقديم ميكنم به تو دوست خوبم

    وقتي که چشات ابره ، پلکات چه مهي داره
    آفتاب به نگاه تو ،‌کلي بدهي داره
    ماه روزا مياد مکتب ،‌پيش مژه ي نازت
    بارون شده شاگرد ،‌شب تا سحر سازت
    پروانه مياد دورت ، تنها واسه ي مردن
    مردن پيش چشم تو ، يعني هميشه بردن
    دريا شنيدم عصرا ،‌ موتو مي زنه شونه
    راستي ديگه فهميدم محض چي پريشونه
    پيش يه نگاه تو ، کوها هميشه موم ن
    بيچاره گلا پيشت يه عمره که محکومن
    کوها تو زمستونا از دوره که پر برفن
    پيش تو ميان هيچن ، در حد دو تا حرفن
    رنگين کمونم سادس ، پهلوي تو بي رنگه
    چشماي تو که باشه ، جاي آسمون تنگه
    با اسم تو سيمرغا ، پر مي کشن و مي رن
    با برق نگاه تو مي سوزن و مي ميرن
    دربون دو چشماته ، هر چي نور و سيارس
    دفترچه ي ابرا از حرفاي مژت پاره اس
    صحراها زير دستت گرما رو مي آموزن
    زيبا آتيشا از رو چشماي تو مي سوزن
    قطبا زير دست تو شيش ماه مي بينن دوره
    تو قلب دائم شب ، دستات هميشه ظهره
    جنگل با اون ‌آوازش تو چشماي تو گم شد
    شمشاد اومد و پيشت خم شد قد گندم شد
    من هر چي بگم از تو ، با او جذبت دوره
    راس گفتي چه کاري بود ،‌ شاعر مگه مجبوره ؟
    من متهمم باشه ، تو داوري و قاضي
    هم مي توني شاکي شي ، هم مهربون و راضي
    حرف حالا و فردا ،‌ مثل هميشس زيبا
    جز تو همه يعني هيچ ، تو يعني خود زيبا

    سلام دوست خوبم

    ممنونم كه اومدي پيشم و خبرم كردي

    متنت رو كامل خوندم

    خيلي خوب نوشتي

    ولي اينقدر زياد و متنوع نوشتي كه نمي دونم براي كدومش نظر بدم

    يك جاش ميخنديدم يكجاش ناراحت ميشدم

    و اين آخر هم تو فكر فرو رفتم ، خيلي زيبا مينويسي

    منو ياد پارسال همين ايام دم عيد انداختي

    كه تو نمايشگاه راهيان نور ارتش (آبادان) مسئوليت غرفه محصولات فرهنگي رو به عهده داشتم

    روزهاي رفتن به شلمچه و ديدن اين نقاط سراسر عشق شهدا هم خيلي برام زنده شد

    خيلي دوست دارم دوباره برگردم جنوب و اون مناطق

    ممنونم

    موفق باشي عزيز ...