به نام الله پاسدار خون شهیدان
بازم مثل هر شب کسلم ،غصه نشسته رو دلم ، میگن بازم شهید میاد ... یه عالمه خیلی زیاد ، دسته گُلای بی زبون ، گُم شده های بی نشون ، یه ریزه خاکسترشون ، دوحلقه انگشترشون ، یه تیکه استخون سرد ، یه شاخه گُل ، یه بال و پر ، یه دکمه پیرهنشون ، یه ذره خاک تنشون ، تابوت های یه اندازه ، تو هر کدوم یه سربازه،ابری که بر تن میزنه..بارونی که شیون میزنه،تابوتا خیس میشن ،دسته گلا خراب میشن،میپیچه تو شهر و داهات،عطر سلام و صلوات
آی مادرای مهربون،بچه هاتون...بچه هاتون،دسته گُلایی که دادین،به کربلا فرستادین،حالا با تابوت اومدن..با گُل و باروت اومدن،سر ندارن ،پا ندارن،تاب تماشا ندارن . مادرا از خدا میخوان با گریه و دعا میخوان....تابوتاشونو باز کنن..بچه هاشونو ناز کنن...
هر کجا اسپند و دود..تا کور بشه چشم حسود....
اما بوی عجیب میاد..
.بو کنی بوی سیب میاد..میگن کسی که پا بشه ، زائر کربلا بشه...، سر به بیابون بزاره...،تو عاشقی جون بزاره...اونجا که آفتاب میشینه..باغ گُل سیب میبینه...
بچه های نجیب من ...باغ گُلای سیب من ..رو عشقتون پا نزارین..حسین رو تنها نزارین
در پناه خود خدا
یا علی