سفارش تبلیغ
صبا ویژن



عشق دیگه ! - دالانی به سوی بهشت






درباره نویسنده
عشق دیگه ! - دالانی به سوی بهشت
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
مرداد 86
شهریور 86
مهر 86
خرداد 87
آبان 87
بهمن 87
اسفند 87
فروردین 88
اردیبهشت 88
خرداد 88
تیر 88
مرداد 88
شهریور 88
مهر 88
آبان 88
آذر 88
دی 88
بهمن 88
دی 87
مهر87
آبان 86
آذر 87
مرداد 87
شهریور 87
آذر 86
دی 86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
تیر 87
فروردین 1389
اسفند 1388
بهمن 1388
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
تیر 89
شهریور 89
مرداد 89
فروردین 90


لینکهای روزانه
مجنون خنده های تو ام ،‏بیشتر بخند !‏ [139]
مهـــــر [23170]
ایســنا [41]
ایـــــرنا [40]
رجـــا نیــوز [152]
فــــارس نیوز [132]
حامیان دکتر احمدی نژاد [100]
پایگاه وبــلاگ نویسان ارزشی [50]
پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری [165]
کشاورزی [114]
دانشگام [387]
به سوی نور [194]
استخاره با قرآن [254]
حاج محمود کریمی [230]
سایت شهید آوینی [262]
[آرشیو(15)]


لینک دوستان
دالان بهـشت ...
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
عشق دیگه ! - دالانی به سوی بهشت

آمار بازدید
بازدید کل :415311
بازدید امروز : 12
 RSS 


بسم الله

*عاشق شدی پسر؟ بابا جان مادرت گناه داره . پدر و برادرت که شهید شدن و رفتن .
تو هم که موندی... رحم کن به مادرت بابا . دست بردار.

-آره عاشق شدم.

* همین، به همین راحتی؟ حالا کی هست؟کوچکتره؟

_نه بزرگه خیلی بزرگ، اونقدر که نمی تونی تصورشو بکنی.

* پس چطور ؟! تو که عاقل بودی! علیرضا تو دیگه چرا؟!
این حرفا مال جوونای آب ندیدس. علیرضا توروخدا ول کن!!!

_تو که نمی دونی هر کی باهاش یه خورده ،
فقط یه خورده آشنا بشه دیگه نمی تونه ازش دل بکنه،
عاشقش میشه ، اصلا نمی شه در مقابلش مقاومت کرد.

* آخه عاشق چیش شدی؟ به ما هم بگو بدونیم؟

_عاشق همه چیزش. عاشق مهربونیش ،
عاشق لطفش، عاشق مرامش، رسمش، منشش.
به راحتی گذشت می کنه، به راحتی می بخشه،نامرد نیست .
بهش دل ببندی ، بهت پشت پا نمی زنه .اگه نه فقط تو ؛
هر کسی بشناسدش دوسش داره.دوستش داشته باشی ؛
عاشقش میشی.اون وقته که اونم عاشقت میشه.
می خوام جونمو براش بدم.همه وجودمو.می دونی ؟
برای اون نه ؛ برای خودم. بدون اون دیگه نمی تونم. دنیا برام تنگه . دارم خفه میشم .

*علیرضا ! بابت این عشق چه بهایی ازت می خواد؟

_گفتم که جونمو. جونمو وسط میگذارم.
اون کمتر از این و نمی پذیره. برای اثبات عشقم این لازمه. امیدوارم ازم بپذیره.

*نه!!! تو دیگه از دست رفتی. نمی شه فکری کرد؟ حالا کی به سلامتی؟

_به همین زودیا. امیدوارم قبولم کنه. باید صاف باشم.
باید بی نقص سراغش برم. پاک و تمیز. بدون حتی یک خدشه.
اتو کشیده. اونطور که اون می خواد..

*ولی علیرضا این طوری که فایده نداره.
اون اگه تورو دوست داشته باشه تورو همین جوری باید بپذیره.
اگه دوستم نداشته باشه که آخر این وصلت به جایی نمی رسه.

_هر کسی بشناسدش دوسش داره.دوستش داشته باشی ؛
عاشقش میشی.اون وقته که اونم عاشقت میشه..
فرق اون با بقیه همینه دیگه.اون منو دوست داره ، اون همه رو دوست داره.
اما هر کسی صافتر ، بی غل و غش تر ، بی عیب تر؛
بهتر.تا 10 روز دیگه به وصالش می رسم. می دونم . خوابشو دیدم.

*داری جوونی می کنی علیرضا...

_آره .جوونم دیگه ، چه کنم؟ تو جوونی به وصال رسیدن یه صفای دیگه ای داره.
*********
با خودم گفتم، ولش کن ؛ داغه . تا چند وقت دیگه از سرش می افته . اون وقت میرم حالشو می پرسم.

15روز گذشت و ازش خبری نشد.گفتم برم یه خبری ازش بگیرم ببینم سر عقل اومده یا نه؟

وقتی در خونشون رسیدم بالای سر در پلاکارد شهادتش متوجهم کرد که اون سر عقل بوده ،
این من بودم که داغ بودم و حرفای اونو نمی فهمیدم....



نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 9:5 صبح روز شنبه 87 بهمن 5