سلام انسان خوب خدا و خليفه خدا بر زمين
بي شك اين فكر و ذهن تو بزرگتر از ايني بودند كه دلالاني چون واژه و كلمه براي ياري اون به زبان نوشته در بيايند ولي با همه اين وجود زيبا قلم رو بر مركب ذهنت آغشتي و بر كاغذ مجازي اين دنياي مجازي تصوير كردي ...
دوست دارم براي خودت هم اينگونه بنويسي و با خويشتن خويشي كه گاهي هم از اصليت وجودت دور مي افته بي واسطه يا با واسطه قلم بزني احساس ها و باورها ......شايد در اغاز راه ايستاده باشي نمي دانم!!!
ولي بي شك آغاز تو بايد هميشه با زيباترين ها همراه شوند تا پاياني عالي به همراه بياورند
تا گل غربت نروياند بهار از خاک جانمبا خزانت نيز خواهم ساخت . خاک بي خزانمگر چه خشتي از تو را حتي به رويا هم ندارمزير سقف آشنايي ها ميخواهم بمانمبي گمان زيباست آزاديولي من چون قناري دوست دارم در قفس باشمکه زيباتر بخوانمدر همين ويرانه خواهم ماند و از خاک سياهششعرهايم را به آبيهاي دنيا ميرسانمگر تو مجذوب کجا آباد دنياييمن اما جذبه اي دارم که دنيا را به اينجا ميکشانمنيستي شاعر...نيتسي شاعر که تا معناي حافظ را بدانيور نه بيهوده نميخواندي به سوي عاقل و داناعقل يا احساس . حق با چيست؟پيش از رفتن . اي خوبکاش ميشد اين حقيقت را بداني يا بدانم...
يزدان پناهت