• وبلاگ : دالاني به سوي بهشت
  • يادداشت : رفيق نارفيق
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام آبجي گلم

    با خاطره ام از روز دانشجو و درد دل بعد از اون به روزم.

    زود بيا

    سلام مطلب خوبي نوشته بودي دوست خوب از پدرومادر هم به ادم نزديكتره .كلبه كوچك من پذيراي نظرات بزرگ شما ميباشد
    سلام دوست گرانقدر.وبلاگ خوب ومفيدي داري.موفق باشي.توفيقيبود به منم سربزن ونظرت رابگو.اگه موافق تبادل لينگ هم هستي منوبا هرعنواني كه بخواهي بگذار وبگوبا چه نامي لينگتون كنم.خداوندگار مهربان حافظشما.چشم براهت ميمونم.
    + جامونده 

    تا گفت كوثر مشهده گفتم بگو سلام منو مخصوص به آقا برسونه

    گفت از قبل بهش گفتم ... گفتم برات دعا كنه..

    اون رفيق واقعي بود...

    منم نارفيق!

    + سعيده 

    سلام

    عيدتون مبارک!

    دعا واسه ما يادتون نره....

    + سعيده 
    ليلايي شنيدم يا علي گفت
    به مجنوني رسيدم يا علي گفت

    نسيمي غنچه اي را باز مي كرد
    به گوش غنچه آندم يا علي گفت

    چمن با ريزش باران رحمت
    دعايي كرد او هم يا علي گفت

    يقين پروردگار آفرينش
    به موجودات عالم يا علي گفت

    دلا بايست هر دم يا علي گفت
    نه هر دم بل دمادم يا علي گفت
    به هر روز به هر شب يا علي گفت
    به هر پيچ به هر خم يا علي گفت

    دمي كه روح در آدم دميدند
    ز جا بر خاست آدم يا علي گفت

    علي در كعبه بر دوش پيمبر
    قدم بنهاد و آن دم يا علي گفت

    عصا در دست موسي اژدها گشت
    كليم آنجا مسلم يا علي گفت

    نمي شد زنده جان مرده هرگز
    يقين عيسي بن مريم يا علي گفت

    ز بطن حوت يونس گشت آزاد
    ز بس در ظلمت يم يا علي گفت

    به فرقش كي اثر مي كرد شمشير
    گمانم ابن ملجم يا علي گفت

    مگر خيبر ز جايش كنده ميشد؟
    يقين آندم علي هم يا علي گفت
    يادم نمياد همچين حرفي رو بهت زده باشم!