• وبلاگ : دالاني به سوي بهشت
  • يادداشت : غلط ميكني بگي دوسم داري ...
  • نظرات : 5 خصوصي ، 8 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + عقابي چو گنجشك 

    به گنجشک گفتند، بنويس: / عقابي پريد. عقابي فقط دانه از دست خورشيد چيد. عقابي دلش، آسمان، بالش از باد، / به خاک و زمين تن نداد. / و گنجشک هر روز / همين جمله‌ها را نوشت / و هي صفحه، صفحه / و هي سطر، سطر / چه خوش خط و خوانا نوشت/...

    سلام

    داستان همه ما اينچنين است

    پيروز باشيد

    پاسخ

    وهر روز دفتر مشق او را ؛معلم ورق زد ،وهر روز هم گفت: آفرين،چه شاگرد خوبي، همين.....ولي بچه گنجشک يک روزبا خودش فکر کرد:براي من اين آفرين‌ها که بس نيست!سوال من اين است؛،چرا آسمان خالي افتاده آنجا،براي عقابي شدن چرا هيچ کس نيست؟.. بسم الله.. سلام....جدي چرا آسمان خالي...؟؟