بسم الله
سلام
این عشقی که به من بخشیدی برای همیشه زنده خواهد ماند.. تو همیشه آنجا هستی ، هنگامی که فروافتم ضعف مرا می ستانی و به من نیرو و قدرت میبخشی و برای همیشه دوستت خواهم داشت و در کنارت می مانم همچو فانوسی در تاریک ترین شب ها ، بال هایی خواهم بود .. در طول پرواز یاری ات خواهم کرد و در طوفان سر کش سر پناهی برای تو خواهم بود ....
تولدت مبارک بهترین دوست دوقلوی من
...
متشکرم
برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی
برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی
برای همه وقت هایی که با من شریک شدی
همه وقتهایی که به من اعتماد کردی
همه وقت هایی که در فکر من بودی
همه وقت هایی که به تو احتایج داشتم و تو با من بودی
برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی
به خاطر همه این ها هیچ وقت فراموش نکن که
عاشقانه دوستت دارم..... همیشه برای گوش دادن به حرف هایت آمادگی دارم .. همیشه پشتیبانت هستم .. مثل کتابی گشوده برایت خواهم بود ...
مثل دا .... مثل فاضل نظری ... مثل من او ..... مثل عاشقانه ترین کتاب زندگیم ارمیــــــا
پ ن : اگر انسان ها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است ... محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود نمیشود ....
نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 3:10 عصر روز پنج شنبه 89 تیر 31
بسم الله
سلام
من نوشتم :
خدا از آدم های قالبی رام خشکه مقدس و یک بعدی بدش می آید.اگر نه چرا فرشته های مطیع و پاکش را که همگی از آغاز خلقتشان ( یا در حال رکوع اند یا در حال سجود ) به پای عصیان گر خطا کار خون ریز ؛می افکند ؟؟
علی (ع) چرا چهار هزار خر مقدس حافظ قرآن و شب زنده دار صائم الدهر قائم اللیل را در نهروان به زیر شمشیر مردانه اش می گیرد؟؟
خدا از آدم هایی که ضعف زبونی خود را ، می خواهند با خداپرستی جبران کنند بیزار است.. از آن ها که یک تخته اشان کم است و جای خالی آن را با مذهب پر می کنند نفرت دارد..
خدا آدم های ذلیل و طماع و ترسو و چاپلوس را دوست ندارد.... خدا دوستدار آشــــــــناست ...
عارف عاشق می خواهد ... نه مشتری بهشت ...
...
پ ن : میگفت میدونی گوگوش به بابات نامحرم میشه ؟؟ گفتم بیچاره گوگوش ...
میگفت مردا نباید صدای گوگوش رو بشنوند چون نامحرمه .. صدای هر خواننده ای رو میتونند گوش کنند جز خانوم .. (تا اینجاشو قبول داشتم )
صدای گوگوش با اون دختر که پشت تل باش حرف میزنه چه فرقی داره ؟؟ ( بابامو نمیگمااااا ) و یا اون دختری که پشت گیشه نشسته میگه عــــــــــــزیز دلـــــــــــــــم نوبت شماست .... یا پــــــــــــرواز 325 به تــــــــرکیه (با کش و قوس بیشتر ) مشـــــــترک مورد نـــــــــــــــــــــظر چــــــــــــی؟؟ بزنم به تخته جنس مونث شده بهترین وسیله برای پیشبرد اهداف صوتی تصویری ...
گوگوش اینجا نقش دایی محسن منو داره که همه میبیننش یادشون میوفته روسری به سر بزنند ...
پ ن : یه پینوشت زدم 24 روز مونده تا ... حالا که تقویمو ورق میزنم میبینم فقط 3 روز مونده .. فقط سه روز ... ضربان قلبم تند تر شده .. نمیدنم آماده ایم یا نه ... چه بخوایم چه نخواییم باید آغوشمونو براش باز کنیم
دگر این دل سر ماندن ندارد ... هوای در قفس خواندن ندارد
چنان در دوزخ دنیا دلم سوخت .. که دیگر بار سوزاندن ندارد
پ ن : در مورد پینوشت بالایی میخواسنم بگم دلم براتون تنگ میشه .... برا همتون .. خیلی هم تنگ میشه .. ترسیدم شاید دیگه نتونیم ..
پ ن :حکایت ما در مشت روزگار دچار .. پرنده ای است که پیش از رها شدن مرده است
نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 10:1 صبح روز دوشنبه 89 تیر 28
بسم الله
سلام
در خــــــــــــواب های بــــــــــی قراری ام ..
هر شب طنین سوت قطاری از ایستگاه می گذرد
دنباله ی قطار انگـــــــــار ... هیچ گاه به پایان نمی رسد
انگــــــــار ... بیش از هزار پنجره دارد
و در تمام پنجره هایش .... تنها تویـــــــــی که دست تکان می دهی
* خاطره های خوب خاطره های بد بوده که یه جوریایی به قطار ربط داشته ....
سوت قطار ...
حرکت قطار روی ریل ...
سوسوی باد توی پنجره ها ...
تغلای واگن ها ...
دویدن توی راهروها ...
یه بار توی نیمه شب با چنان سرعتی از این واگن به اون واگن دویدم که درد کویبده شدنم به دیوارا هنوز تو خاطرمه ... نفس زنان ایستادم ... پنجره را تا ته پایین کشیدم ... دو تا دستامو کردم بیرون... سرعت باد دستامو میسوزوند .. با تمام انرژی که داشتم مدت طولانی جیــــــــــغ کشیدم
** اولین تصویر طراحی شده تو ذهنم ، دختـــرک چکمه پوشی که با دست های یخ زده و مژه های بـــــــــرفی و دسته گل به دست ، منتظر ایست قطاره تا دستی از پنجره بیرون بیـــاد و دسته گل های یخ زده اش رو بگیره ... فکنـــم بود : خداحـــافــظ رفیـــق
گل شکفته خود را سپرده ام به تو ای رود
به شرط اینکه امانـــت به آشـــنا برسانـــی
نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 12:13 صبح روز جمعه 89 تیر 18
بسم الله
سلام
اون پینوشت که یادتونه.. حالا اونو فراموش کنید.. این ربطی به اون نداره.. این مختص شب کنکوری هاس.
اصولا واژه خودکشی به معنی خود کشتنه. یعنی در این عمل فرد اونقدر خودشو میکشه که میمیره و این خود کشتن به علت وارد آمدن مصایب و رنجهای فراوان یا بالعکس صورت میگیره.
به نظر من خودکشی کار چندان جذابی نیست ولی بسیار هیجان انگیزه و به یه بار امتحانش میارزه. من خودم چند بار امتحانش کردم و با اینکه چند بارش هم مردم ولی همچین بگی نگی بدم نیومد. اول از همه اون کسایی که می خوان خودکشی کنن رو دستهبندی میکنیم:
1- کسی که در عشقش شکست خورده 2- کسی که ور شکست شده 3- کسی که قاط زده. 4- کسی که از زندگی خیر ندیده. 5- کسی که بدجوری روش فشار اومده. 6- کسی که کنجکاوه زودتر جهنمو ببینه. 7- ...و خلاصه هر کسی که یه جورایی به آخر خط رسیده. ( کنکوری ها تو این دسته قرار میگیرند)
افراد بالا، به هرحال مستقیم به جهنم میرن، ولی خدا همشون رو رحمت کنه.
حالا فرض میکنیم: طرف تنها میاد توی یه اتاق و در رو قفل میکنه و عزمشو برای خودکشی جزم میکنه. به دور برش نگاه میکنه و این وسایل رو میبینه:
1- طناب. 2- سیخ کباب. 3- کبریت آغشته به بنزین . 4- قرص دیاز پام. 5- آمپول هوای تهران. 6- دندون مصنوعی حاج خانمشون. 7- لوله گاز. 8- پاکت نایلون. 9- چاقوی میوه بری. 10- نخ کاموایی. 11- سوزن لحاف دوزی. 12- تیغ ریش تراشی مصرف شده. 13- مرگ موش.
خب... برای شروع بد نیست.
ولی نظرتون رو به یه موضوع مهم ولی پیش پا افتاده، جلب میکنم: «تصویر و قیافه و دیسیپلین شما بعد از مردن خیلی مهمه»!
فرض کنید درب اتاق شما رو میشکنن و شما رو در حالتی پیدا میکنن که از یه طناب از سقف آویزونید و دارید مثل پاندول ساعت تاب میخورید و زبونتون مثل زبون بلانسبت سگ از دهنتون آویزونه و صورتتون سیاه و ورم کرده نه... خودتون جای تماشاگرا باشین، حالتون بهم نمیخوره؟ احساس انزجار بهتون دست نمیده؟
قیافه شما بعد از خودکشی باید از همیشه معصومانه تر... از همیشه زیباتر و از همیشه دوست داشتنیتر باشه تا دل همه حسابی بسوزه.
با این حساب، دور حلق آویز کردن... خودسوزی... و خفهگی با گاز رو خط بگیرید.
یه بنده خدایی از دوستان، خیلی جالب خودکشی کرده که در نوع خودش یه ابتکاره.
ایشان، دوتا انگشت شصتش رو فرو کرد توی سوراخای دماغش و با انگشتای دیگرش هم دهنشو محکم گرفت و اونقدر خودشو خفه کرد تا مرد!
فقط بدی کارش این بود که هیچکس بعد از مرگش انگشتای شصتشو از توی دماغش بیرون نکشید... چون به هر حال کار کثیفیه. حالا خودتون قضاوت کنید. این خودکشی ترحم کسی رو بر می انگیزه؟
یه جور خودکشی که بیشتر بین شکموها رواج داره استفاده از خوراکی برای مردنه. این نوع خودکشی خیلی حال داره... چون حداقل گشنه نمیمیری
تا حالا به چند نتیجه مهم رسیدیم که سعی کنید در خودکشی حتما این نکات را مدنظر قرار دهید:
1- زمان خودکشی رو درست انتخاب کنید. (بهترین موقع بعد از ظهر ساعت شش)
2- مبادا بعد از خودکشی از ریخت و قیافه بیفتید.
3- بهترین لباستونو تنتون کنید.
4- حتما یه یادداشت بذارید و علت خودکشی رو شرح بدید و انگشت هم بزنید.چون خیلی ها زا امضای مرده ها سو استفاده میکنن شما انگشت بزنید.
5- خواهشا زیاد کثیف کاری نکنید.
6- موقع خودکشی لبخند بزنید تا لبخند روی لبتون باقی بمونه.
7- لطفا چشاتونو باز نذارید چون .قتی میمیرید واقعا افتضاح میشید و خیلی ترسناک به نظر می این.
8- یه بسته دستمال کاغذی حتما روی میزتون باشه.این مهم ترین تکته بود شکاشونو پاک نکنند
9- اتاقتونو قبل از خودکشی مرتب کنید. (پلیسا ببینن خوب نیست.)
10- رد انگشتتونو همه جا بمالید تا بفهمن خودتون، خودتونو کشتید.
11- یه جوری خودکشی کنید که دوباره بشه زنده تون کرد.اینم ااسی ترین نکته بود
12- دلیلتون برای خودکشی قانع کننده باشه.
13- برای مسایل عشقی خودکشی کردن کار الاغاست... بلانسبت شما.
14- قبل از خودکشی حتما یه فال حافظ بگیرید.
15- قبل از خودکشی استفاده از ادکلن و دئودرانت و زدن مسواک یادتون نره.
16- بهتره بعد از مرگ...در حالت دراز کش باشید.
17- اگه توی دستتون یه گل سرخ باشه صحنه خیلی رمانتیکتر و رویاییتر به نظر میاد و اشک آور تره.
18- در اتاق رو حتما قفل کنید که جریان هیجان انگیزتر باشه.
19- قبل از خودکشی حتما گریه کنید . صورتتون اشک آلود باشه.
20- کنکوری های عزیز هم حتما کتاب هاشونو دوروبرشون بریزند که بدونند چه استعدادی داشتی. اگه نگند چقدر پول خرج این کتابا کردی
21- خودتونو برای رفتن به جهنم رفتن آماده کنید
22- بچه مگه تو کنکور نداری ؟؟ ( این جمله بهترین روش برای کشتن کنکوری هاست) اینجاست که طرف به خصوص شب کنکور بشنوه سرطان قلب میگیره درجا میمره ..
راستی جهنم میبینمتون
نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 12:0 عصر روز چهارشنبه 89 تیر 9
بسم الله
سلام
...
ــــــــ اینجا خوبه ...! فکر کنم مال این دختراس
ــــــــ آره ولی دارن چیکار میکنند ؟؟ نماز میخونند؟؟
ــــــــ خنـــگه نمازو که از قرآن نمیخونند ..
ســـه تا دختر بودند .. دوتا خواهر ، یه دوست .... از ویژگی های ظاهری مشترکی که بینشون بود بگذریم ( بینی عملی و مژه کاشته شده و...) خیلی شبیه هم بودند.. البته یه خاصیت واقعا خاص داشتند که فقط ما فهمیدیم
دوسته یه خونه مجردی تو شهرک غرب داشت .. هر روز صبح میومد تهرانپارس این دوتا رو ببینه .. اینا هم که خواب بودند بر میگشت خونش ... خواهر بزرگه کارگردان بود ...
اومدنشون یه شکل .. برگشتنشون یه شکل ... ( غروبه مهم تره یــا طلوع ؟ )
و یه جمله کلیشه ای : ما چه کردیم ؟؟ ( اگه این جمله نبود همه چی میگفتند ؟؟ )
شاید ؟؟ حتما؟؟ قطعا ؟؟ نماز توی محرابمون از تلالو تابش طلوع اونها بود ...
پ ن : توی اعتکاف به جز کار ضروری ( تشیع جنازه و شهادت در دادگاه و... ) اجازه خروج از مسجد نیست ...
حالا بردن آقایون با وانت به حمام جز کدومشونه ؟؟
پ ن : اگه تاریخ مرگتو بدونی .. اگه بت بگند چیزی تا غروبت نمونده .. اگه بگند 24 روز تا مرگت مونده ....؟؟ 24 روز 24 روز ؟؟ یعنی چی؟؟
پ ن : دیروز با یه گل کوچیک مشتی جلو دانشکده امتحاناتو به اتمام رسوندیم ..
پ ن : ادامه در کامنت اول
پ ن : 24 روز دیگر
نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 7:48 عصر روز دوشنبه 89 تیر 7