سفارش تبلیغ
صبا ویژن



کوثر1،کوثر2و ... - دالانی به سوی بهشت






درباره نویسنده
کوثر1،کوثر2و ... - دالانی به سوی بهشت
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
مرداد 86
شهریور 86
مهر 86
خرداد 87
آبان 87
بهمن 87
اسفند 87
فروردین 88
اردیبهشت 88
خرداد 88
تیر 88
مرداد 88
شهریور 88
مهر 88
آبان 88
آذر 88
دی 88
بهمن 88
دی 87
مهر87
آبان 86
آذر 87
مرداد 87
شهریور 87
آذر 86
دی 86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
تیر 87
فروردین 1389
اسفند 1388
بهمن 1388
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
تیر 89
شهریور 89
مرداد 89
فروردین 90


لینکهای روزانه
مجنون خنده های تو ام ،‏بیشتر بخند !‏ [139]
مهـــــر [23170]
ایســنا [41]
ایـــــرنا [40]
رجـــا نیــوز [152]
فــــارس نیوز [132]
حامیان دکتر احمدی نژاد [100]
پایگاه وبــلاگ نویسان ارزشی [50]
پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری [165]
کشاورزی [114]
دانشگام [387]
به سوی نور [194]
استخاره با قرآن [254]
حاج محمود کریمی [230]
سایت شهید آوینی [262]
[آرشیو(15)]


لینک دوستان
دالان بهـشت ...
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
کوثر1،کوثر2و ... - دالانی به سوی بهشت

آمار بازدید
بازدید کل :414715
بازدید امروز : 28
 RSS 

 

بسم الله

سلام

تو خونه تکونی پیداش کردیم....
نمیدونم برا چند سال پیش بوده .... ولی کلی خاطره رو برامون زنده کرد
شعری بود که یه روزی یکی از بچه هایی که از بازدیدکننده های پروپاقرصمون بود جلو خودمون تند تند نوشتو بهم  داد ...

پیدا نمیشدی تــــو شاید که مرده بودم

اضافه نوشت :

به نام یگانه خدای یکتا * که او ندارد هیچ کجا همتا
از اولین باری که دیدم کوثر  * گفتم دیگر نیست از این بلاگ برتر
دگر هرروز آمدم به کوثر بلاگ *  که کامنت گزارم و ببینم آن بلاگ
هر دفعه که رفتم پارسی بلاگ * گفتم منتخب شده ایندفعه کوثر بلاگ
هروقت میخواندم مطلبش کوثر *  اشک زچشمم می آمد یکسر
بس که بود مطلبش احساسی *  ای کوثر تو همیشه خاصی
امیدوارم که بمانی جاوید کوثر  *  در پناه خدا یا ساقی کوثر



نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 12:25 صبح روز سه شنبه 90 فروردین 2


بسم الله

در این شهر صدای پای مردمی است که همچنان که تورا می بوسند طناب دار تورا می بافند ... مردمی که صادقانه دروغ می گویند .



نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 1:0 عصر روز دوشنبه 89 شهریور 22


بسم الله
سلام
.....
میخوام   از زمانی شروع کنم که چهارزانو روی تختم چمبره زده بودم که صدای مزحک  اس ام اس ( ببخشید پیامک )
 ــــ سلام اسمتو تو قرعه کشی دیدار بزارم؟
 ___ازته وجودم خندیدم .... قرعه کشی ؟؟ اونم برا دیدار ؟؟چه جسارت ها
چند ساعتی بعد  صدای مزحک تر زنگم
ــــ شما اسمت بین بچه ها برا دیدار در اومده
___ اا ؟؟ مرسی .. جدی ؟؟ دستت درد نکنه خبردادی
چند روزی داشتم به خیال باطل خودم با همین چند خط بالا عشق میکردم ... تا اینکه زنگ زدم برا پیگیری
دقیقا یک روز قبل از دیدار
_____بچه ها برنامه چه جوریاست ؟؟ چند چندید ؟؟
ــــ فقط شمایید ... شما فقط لیاقت داشتید ...
____یعنی  چی ؟؟ من که نمیفهمم به هر حال ماه مبارک رمضان و شرایط و ضوابط آب و هوایی و موقعیت ذهنی بنده رو هم در نظر بگیرید دیگه
ــــ بین همه بچه های دانشگاه ( هم دختر هم پسر )فقط اسم شما دراومده
_____ چـــــــــــــــــــی؟؟ من ؟؟ عمرا ؟؟ شوخی نکن .. بیخیال ... یعنی چی ؟؟؟ پس پارسال که یه ایل رفتیم ... این همه سهمیه داشتیم .. اینور اون ور؟ ...
ــــ امسال سهمیه فقط یک نفر بود
_____ پس بقیه سهمیه هامون کجاست ؟؟
ــــ دادن به بسیج
____ بسیج دانشجویی؟؟؟ بیـــــــــخیــــــــــــــــــــــال
____ یعنی کل سهمیه ما رو هم دادن به بسیج ؟؟؟
((البته ذکر کنم که دانشگاهه ما این یه سهمیه رو هم نداده از جایه دیگه رسیده))
یه کف مرتب برا دانشگاه آرمان طلب ما بزنید
.........
الان یک روز از دیدار گذشته ... ... همون یه سهمیه ما هم سوخت شد .... شاید دلم داره میترکه از اینکه نرفتم ... شاید دارم آتیش میگیرم از اینکه ..... ولی میترکم و آتیش میگیرم  .. ولی اینجوری نمیرم
دوست دارم یک بار فقط یکی جوابمو بده  که فرق منه  انجمن اسلامی با یه بسیجی چیه .... که تو دیدار دانشجویی همه سمهیه ها برای بسیج صادر بشه ؟؟؟ یعنی فقط یه بسیجی میتونه بره پیش آقا ؟؟؟ خب اینجوریه بزنید دیدار ویژه دانشجویان بسیجی  ...
هرچی مخمو سرچ میکنم هیچی یافت نمیشه .... برای پاسخ سوالام ... که چرا برای رسیدن به آرمان هام باید بشم یکی عین ..... ظاهرمو میگم .... باطنمو نمیگم ...

آرمانمو نمیگم .... هدفمو نمیگم ... این کالا ها دیگه خریداری نداره .... چرا باید رنگ جلدمو رنگ و لعال دار کنم تا طرف یه ابرو بندازه بالا یه احسنت بگه یه کف برام بزنه ....
وقتی میری تو غرفه بسیج دانشجویی  نمایشگاه  برای فعالیت  برای دل خودت بی نام بی نشون .. بدون هیچ برچسب و لیبل و مقام و پستو/// بشی خاکی خاکی .....

***بری زیر زمین تا یکی دستتو بگیره بکشدت بالا .......***
اول یه نکاه به سر تا پات میکنه .. میخنده ... بعد میگه  رشته اتون چیه...
مننم پرو تر از اون خنده های شیطانی میگم  کشاورزی ...
میخنده میگه .... اگه واقعا قصدتون فعالیته ... به دوستاتون که تخصص خیلی بالایی دارند بگید میتونند  تحقیقات خودشونو برا ما بفرستند ما تو فیلم های مستندمون استفاده میکنیم ازش....البته ما باید توجیهشون کنیم چون اکثر بچه ها یا طلبه اند یا .... ( به قول یکی ورژن جدید پیچوندن...2010)
***فرم اردو جهادیشون الان مچاله ته کیفمه ... ***
به خدا آرمان من توی ظاهرم نیست..... تو حجابم نیست ..... تو صورتم نیست ....تو آرایشم نیست ... دلم میشکنه همه فقط به ظاهرم نگاه میکند .. به خاطر ظاهرم قضاوت میکنند ... به خاطر ظاهرم بهم رای میدند... برام حکم صادر و اجرا میکنند ... ...
من نگاه و قضاوت و رای و حکم اونارو نمیخوام .....من فقط میخوام ....

ادامه مطلب...


نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 12:34 صبح روز سه شنبه 89 شهریور 2



نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 2:5 صبح روز سه شنبه 89 مرداد 19


بسم الله
سلام
این عشقی که به من بخشیدی برای همیشه زنده خواهد ماند.. تو همیشه آنجا هستی ، هنگامی که فروافتم ضعف مرا می ستانی و به من نیرو و قدرت میبخشی و برای همیشه دوستت خواهم داشت و در کنارت می مانم همچو فانوسی در تاریک ترین شب ها ، بال هایی خواهم بود .. در طول پرواز یاری ات خواهم کرد و در طوفان سر کش سر پناهی برای تو خواهم بود ....

تولدت مبارک بهترین دوست  دوقلوی من

...

متشکرم
برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی
برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی
برای همه وقت هایی که با من شریک شدی
همه وقتهایی که به من اعتماد کردی
همه وقت هایی که در فکر من بودی
همه وقت هایی که به تو احتایج داشتم و تو با من بودی
برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی
به خاطر همه این ها هیچ وقت فراموش نکن که
عاشقانه دوستت دارم..... همیشه برای گوش دادن به حرف هایت آمادگی دارم .. همیشه پشتیبانت هستم .. مثل کتابی گشوده برایت خواهم بود ...
مثل دا .... مثل  فاضل نظری ... مثل من  او ..... مثل عاشقانه ترین کتاب زندگیم ارمیــــــا


پ ن : اگر انسان ها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است ... محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود نمیشود ....



نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 3:10 عصر روز پنج شنبه 89 تیر 31


<      1   2   3   4   5   >>   >