سفارش تبلیغ
صبا ویژن



بنده خدا هر 2 را با هم میخواست ! - دالانی به سوی بهشت






درباره نویسنده
بنده خدا هر 2 را با هم میخواست ! - دالانی به سوی بهشت
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
مرداد 86
شهریور 86
مهر 86
خرداد 87
آبان 87
بهمن 87
اسفند 87
فروردین 88
اردیبهشت 88
خرداد 88
تیر 88
مرداد 88
شهریور 88
مهر 88
آبان 88
آذر 88
دی 88
بهمن 88
دی 87
مهر87
آبان 86
آذر 87
مرداد 87
شهریور 87
آذر 86
دی 86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
تیر 87
فروردین 1389
اسفند 1388
بهمن 1388
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
تیر 89
شهریور 89
مرداد 89
فروردین 90


لینکهای روزانه
مجنون خنده های تو ام ،‏بیشتر بخند !‏ [139]
مهـــــر [23170]
ایســنا [41]
ایـــــرنا [40]
رجـــا نیــوز [152]
فــــارس نیوز [132]
حامیان دکتر احمدی نژاد [100]
پایگاه وبــلاگ نویسان ارزشی [50]
پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری [165]
کشاورزی [114]
دانشگام [387]
به سوی نور [194]
استخاره با قرآن [254]
حاج محمود کریمی [230]
سایت شهید آوینی [262]
[آرشیو(15)]


لینک دوستان
دالان بهـشت ...
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
بنده خدا هر 2 را با هم میخواست ! - دالانی به سوی بهشت

آمار بازدید
بازدید کل :424683
بازدید امروز : 159
 RSS 


بسم الله

تردید ، 4 سال ایست ، روز و شبمان شده تردید ! همه مان را میگویم ، همان طور که بنده خدایی ، تعدادی از معترضین را مردم میخواند ، منم  فاش کردن این تردید را حق همه میدانم ! همان مردم را میگویم یا به قولی تعدادی از معترضین !‏

تردید را میگفتم ، تردید به قانون ، دیروز بود که برایش راه حل ارائه میکرد ! از همان تردید میگفت ، تردید از قانون ، اما کمی قبل تر از فصل الخطاب بودنش دم میزد ، قانون را میگویم ! میگفت که فصل الخطاب است ! میگفت که مردم ( همان تعدادی از معترضین ) نسبت به قانون تردید دارند ، باید قانون کم کم تغییر کند ! البته به خواست ما ! ما اینجا مجاز از همان جمعی از معترضین است !

بحران ، این  همان چیزی است که دیگر روز و شب هم نمیشناسد ! میگفت اوضاع بحرانی است ، نفهمدیم اوضاع کشور را میگفت ، یا از بحرانی بودن اوضاع خود میگفت ! هر چه بود ، میگفت ،‏او از بحران میگفت ! میگفت ما بحران زده ایم ( ما هنوز هم مجاز از ... ) ، مدت زیادی میخواهد تا این مشکل ، این بحران از بین برود !

از قانون میگفت ، همه را دعوت میکرد به قانون مداری ، اما از آن طرف به قانون چراغ سبز نشان میداد که این راهش نیست ،  ملت را زندانی کرده اید و ... ! این ملت که کاری نکرده اند ، نفهمیدم  اگه کاری نکرده بودیم چرا هی میگفت قانون مدار باشید و از قانون اطاعت کنید !

تردید را میگفتم ! میگفت صدا و سیما باعث شد این تردید در ذهن ما ( ... ) پیش آید ! راست میگفت ، همه از همان مناظره شروع شد ، بنده خدا شاید از تردید خودش میگفت ،‏از تردیدی که بعد مناظره برایش ایجاد شد ، تردید در مورد خودش ! شاید خودش هم مردد بود که آیا او هم پشت صحنه است ؟

قانون را میگفتم ،‏ میگویند ( این حرف این بنده خدا نیست ) اساسا در  جمهوری اسلامی زندانی سیاسی نداریم و دستگیر شدگان ، عموما هدایتگران آشوب ها هستند ! و طبق این قانون باید محاکمه شوند ! اما این بنده خدا از قانون و قانون مداری برایمان نطق میکرد ، ‏اما خواستار اعمال قانون نبود  !

بنده خدا میگفت ، اما نمیدانست که هر 2 را با هم میخواهد ! یا شایدم میدانست و ...

تردید ، بذرش را در نامه خود این بنده خدا به آقا میتوان دید ، ‏که میگفت این چنین میشود و خیابان ها آشوب میشود ! پیش گویی بود یا توهم یا تردید ؟! یا تشویق به اینکه برای تحقق حرفهای منم که شده اینها را عملی سازید !
بحران ، ما بحران زده ایم ؟ بحران زده بودیم یا شدیم ؟ یا همچنان خواهیم ماند ! بحران زده بودنمان برداشت های شخصی شماست ! آنها را میتوانید در دفترچه خاطراتتان یادداشت کنید و چنیدن سال بعد این بحران را ( بحران کشور را میگویم ) مجاز از بحران های خود و خانواده خود بگیرید !
اما قانون ، اگه قانون ، قانون باشه ، برا همه یکیه ، اگه شما دلتون به حال زندانیا سوخته ، میخواید همه رو آزاد کنیم ، دوباره اشتراک بگیریم ، دوباره بگیم آی ملت بیاید عضو شید !
_____________________________________________________________

* مهم نیست نماز اولی باشن ،‏ مهم اینه که نماز آخر نباشه ! 
  مهم اینه که نماز و برا کی بخونی ، حالا میخواد اولیش باشه ، میخواد آخریش باشه ...

در پــناهش



نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 6:8 عصر روز شنبه 88 تیر 27