بسم الله
سلام
پیش پیش نوشت .... : خداجونم خیلی باحالی خیلی خیلی دمت گرم...تمام 362 روز سال رو برات سجده میکمم که بازم گذاشتی این سال مهمون خونت باشم.... وای معرکه بود ..نماز و عهد تو محراب ..دعا و نیایش و قرآن و ستایش ...التماس دعا هایی که بهمون میگفتند و ما تو کفش میموندیم...دوستای خوبمون که کنارمون بودن به خصوص همون وبلاگیا...خواب و خنده ها ..غذا های خوشمزه به خصوص پیتزا ی آخری...( آخ آخ خراب کردم)
پیش پیش نوشت ... : اینم جواب همون دوستی که خودش رو به نام یک دوست معرفی کرد:
بسم الله
سلام
خوب هستین..ببخشید خواستم عمومی کنم جواب بدم گفتم شاید ناراحت شین...خواهرم و یا ...آقای محترم ( دوست ندارم کسی رو برادر خطاب کنم یعنی متنفرم) واقعا خدارو شکر میکنیم که بلاخره کسی پیدا شد که بیاد وقت بزاره و اینگونه باسمون نظر بزاره...خیلی خوشحالم ...ان شاالله که همیشه سالم باشید ..همیشه خنده رو لباتون باشه ( ببینید چقدر انتقاد خوبه( و اما در مورد متن هامون ..راستشو بخواین خودمونم فهمیدیم که دیگه داریم به جاده خاکی کشیده میشیم.البته این پست قبلی چیزی جز یه بازی نبود ...و قول میدیم بعد از همین پست دیگه بشیم همون دوتا دختر آروم...دیگه چرت و پرت نیمنویسیم..ولی خوشحال میشیم که خودتون باسمون معرفی کنیم ...منتظرتون میمانیم....التماس دعا داغون..در پناه خود خدا..یا علی
پ ی ش پ ی ش ن و ش ت .... : اگه دوست دارین ذوق مرگ بشین برین انجا
در این روز کوثرمون یک ساله میشه..نمیدونم دراین سال چی کشید به این محیط عادت کرد از زندگیش راضی هست یا نه..ولی .ولی ...واقعا دوسش داریم...
کوثر کوچکمون تولد مبارک
واما....
دختر دایی عزیزم تا حالا فهمیده بودی تولد کوثرمون با تولد ت تویه روز بوده؟؟؟
عزیزم تولد مبارک
امروز قشنگ ترین روز عمرته مگه نه؟
امروز قشنگ ترین ثانیه های عمرته
امروز قشنگ ترین دقایق عمرته
و امروز....
امیدوارم تمام لحضه های عمرت سرشار از شادی عشق محبت باشه
و امیدوارم تو تمام مراحل زندگیت دستت رو از تو مشت خدا رها نکنی و آرامشی جز آیه های کتاب آسمانیش تسکین دهنده ی قلبت نباشه....
و در زیر سایه ی خانواده ی گلت جشن صد سالگیت رو بت تبریک بگیم...
و منم فراموش نکنی....(من میدونم تو منو یادت میره ..میدونم)
و ذکر یا علی رو هیچ وقت فراموش نکنی....
اینم ماییما دورت جمع شدیم..
اون شلوارنارنجیه: بارونه
اون سبزه: مینا
و منم که خودت دیدی
اینم کیکت..خودم درستش کردم
...........
بسم الله
وقتی به دنیا آمدی ، مادر و پدرت لبخند زدند..وقتی به حرف آمدی ..باز هم لبخند زدند
وقتی سالها پشت سر هم گذشت و هر سال برایت تولد تولد خواندند و از اینکه یادشان بوده
، خندیدی و مرز لبخند پدر و مادرت را شکافتی
آری هر لبخندی جوابی دارد و خنده جواب لبخند است..که یک دنیا می ارزه
دخی...جون تولدت مبارک
به قول داداشم......جون تبلدت مبالک
بسم الله
از دیشب تا حالا یه کاغذو گرفتم دستمو و هی خط میزنم و دوباره مینویسم و همه جا دنبالم میگردونم که اگه چیزی به فکرم رسید اضافه کنم.قبلنا ورد پیشنویسم بود ولی الان توی این برقی همون قلم و کاغذ قبلی به دردم میخوره!اصلا چی دارم میگم!همه اینا یه پیش مقدمه بود برای این که بگم تولد این خانم کوچولوی بزرگتر از خودم برام خیلی مهمه!نمیدونم چیجوری بگم.با دختر داییش قرار گذاشته بودیم برا تولدش بترکونیم!دلمون میخواست یجوری باشه که هم خودش و هم بقیه ذوق کنند!اما همه چیز همیشه اونجوری که آدم میخواد خوب از آب در نمیاد!همه چیز اونقد جالب که آدم دوست داره نمیشه!ولی یه چیز کوچولو هم میتونه چیزای بزرگ رو نشون بده!مثل حرفای کوچولوی ما که به اون بزرگی دوست داشتنمونو نشون میده و من مطمئنم که اون خودش ذوق مارو از توی نوشته هامون میفهمه!به هر حال فقط میتونم بگم:
عزیییییییییییییییزم!تولدت مبارک!
ببخشید خیلی لوس شد...
باسم خیلی دعا کن خیلی
در پناه خود خدا
یا علی