بسم الله تنها حامی بی پایان
سلام
یادمه اولین باری که تو خیابون نجات اللهی راه میرفتم ،از ناصافی خیابون شاکی شدم....از وجود این همه سطح شیب دار ..... واقعا واسم تعجب داشت ... که چرا خیابون های دیگه اینجوری نبود ... این همه خیابون که شاید هزار بار ازش میگذشتیم....و چرا فقط اینجا بود که اینگونه مورد توجه من بود؟؟؟؟.بعدا با دیدن ساختمونا و مراکز و هتل هایی که اونجا دیدم فهمیدم که نبود پله صحبت از نبود آسایش و رفاه برای من بیچاره نیس..بلکه صدای استجابت دعای مظلومی بوده است
توی اتوبوس های تندرو ی جدید همون BRTخودمون دقت کردی که یه قسمت برای استقرار معلولین گذاشتن... اتوبوس های قبلی چی؟مترو؟این همه که میگن ما به فکر رفاه مردمیم؟یعنی اونا عضو مردم نیستن؟؟؟ بیچاره مردم
پ ن : این پستو خیلی وقت بود نوشته بودم....وقتی که دعای یه معلول شده بود زمزمه ام ( به امید شهر بی پله)
پ ن : صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
پ ن : به نظر ما کوثر جای بازتاب تقویم نیست.وگرنه ما هم میتونستیم از روز به روز و ماه به ماه بگیم..فکر میکنم کلیشه ای شده....میتونستیم از رمضان بگیم..از قدر بگیم ..از شب آفتابی بگیم که بلیط ورود با خودرو داشتیمو ولی خودروی نازنینمونو راه ندادن تازشم سیزده هزارتومن جریمه میزبانمون کردن..آخرشم فهمیدیم که زدن به ماشین و در رفتین....از ساعت 5 بعدازظهر رفتیمو 2 صبح برگشتیم....اونم گشنه و تشنه... ولی چی ؟ نگفتیم...یعنی از تقویم نگفتیم
پ ن :دیروزآسمون بد دادی کشید ..فکر کنم اونم از وجود ما خسته شده...یا اینکه دل اونم مثل دل خسته ی ما تنگ شده
دل من حالش خوشه ....
اصلا بلد نیست بگیره....
ولی خیلی تنگ میشه ....
گاهی میترسم بمیره...
بد خالی بستم بد....داغون گرفته...
خیلی التماس دعا
در پناه خود خدا
به یاد قدیم ندیما
یا ساقی کوثر