بسم الله پاسدار حرمت خون شهیدان
((الرحیل! الرحیل!
اکنون بنگر حیرت میان عقل و عشق را !
اکنون بنگر حیرت عقل را و جرات عشق را ! بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند ... راحلان طریق عشق می دانند که ماندن نیز در رفتن است . جاودانه ماندن در کنار رفیق اعلی ، و این اوست که ما را کشکشانه به خویش می خواند.))
(( عقل می گوید بمان عشق می گوید برو ؛ و این هردو ، عقل و عشق را ، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان این دو معنا شود، اگر چه عقل نیز اگر پیوند خود را با چشمه خورشید نبرد ، ععشق را در راهی که می رود ، تصدیق خواهد کرد ؛ آنجا دیگر میان عقل و عشق فاصله ای نیست))
((... وبدان که سینه تو نیز آسمانی لا یتناهی است با قلبی که در آن ، چشمه خورشید می جوشد و گوش کن که چه خوش ترنمی دارد در تپیدن : حسین ، حسین ، حسین. نمی تپد حسین حسین می کند.))
پ ن : اینو دقیقا از یه جا کپی کردم....نمیگم از کجا..ولی از فتح خون سید مرتضی آوینی است...تا خوندم ...شاید دفعه ی چندمم بود میخوندم ولی ...ولی این بار یه ندای دیگه داشت
پ ن : غره...
پ ن : محرم.....
پ ن : ..... یا علی